« برسد به دست یک خسرو»

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

« برسد به دست یک خسرو»

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

دلم برات تنگ شده...

به نام خدا 

 

سلام

عمو یه سوال: تو نمی دونی چرا هنوز وقتی به عکسات نگاه می کنم بغضم می گیره؟

چرا بازی ها تو که میبینم هنوز... تو نمی دونی من چرا هنوز دارم گریه می کنم...؟

چرا هنوزم "وقتی نیستی" یگانه رو  گوش میدم ...

چرا وقتی داداش مهدی خواست اون عکسو برداره...

من که به بودنت ایمان دارم... من که اعتقاد دارم که تو هستی، می بینیمون حتی...

پس چرا هنوز؟... 

چرا دلم بی تابی می کنه ؟؟این دل دیونم حرف حالیش نمیشه که  

دلم برات تنگ شده... 

 همین

...


 

 

  

درآبی ترین نقطه چشمانت عشقی است

 

  که صداقت از آن جاریست 

 

آنجا خدا را عاشقانه میتوان دید


...


نظرات 16 + ارسال نظر
بهاره شنبه 9 آذر 1387 ساعت 07:50 ق.ظ http://omidenaomidiha.blogfa.com

سلام و صبح به خیر به طیبه خانم گل گلاب
امیدوارم که خوش و خرم باشی و هفته خوب و پرباری رو شروع کنی .... باز هم مثل همیشه مختصر مفید و در عین همه اینها کامل و با احساس بود .... ممنون که بهم سر می زنی و ممنون از همه مهربونیها و محبت هات.... مواظب خودت باش و بدون شادی من در شادی دوستای وفادار و با معرفتی مثل توست .... یاعلی

سلام به بهاره ی عزیز خودم.
متشکرم
خواهش می کنم عزیز جان ،وظیفه است
قربونت برم/ ممنون از حضورت ...
یا علی

شروین شنبه 9 آذر 1387 ساعت 09:21 ب.ظ

این همه قطعیت ( و مرگ شاید تنها قطعیت دنیا باشه) ترسناکه... ولی از اون طرف خوبه که ماها همدیگه رو داریم. این جوری می‌شه یه جوری تحمل کرد.

اگر آسمان
بوی تو را نداشت
پرنده پر نمی گرفت
اگر نام تو
بر لبم نبود
کسی از دلم
خبر نمی گرفت
...

آره ،شاید یه جور مرحم...

اگه این درد مشترک نبود
شاید هیچ وقت با شماها آشنا نمی شدم ،
شاید طیبه ی زخم خورده ی امروز ،اینی نبود که الان هست...
بازم یه دین دیگه به خسروی خوبان...
...

یا علی

آره خسروی خوبان طیبه راست میگه
امشب وقتی از کنار سینمایی رد شدم و دیدم که دارند پوستر فیلم جدیدت(دلشکسته)رو نصب میکنند...
شکستم
دلم میخاست زار زار گریه کنم
بازهم همونجوری نگامون کردی
اون نگاه مهربونی که حرف میزنه
جذب میکنه
قربونت برم بالاخره میایم پیشت...
هنوز هم منتظرمونی درسته؟

...

مهتا شنبه 16 آذر 1387 ساعت 02:04 ق.ظ http://otobuseshab.blogfa.com/

خوب میفهمم حستو...

سلام
مثل این که شما هم همدرد منی...
خوشحالم از این که اومدی
وممنونتم
یاعلی

بهاره شنبه 16 آذر 1387 ساعت 02:01 ب.ظ http://omidenaomidiha.blogfa.com

طیبه عزیزم سلام
امیدوارم خوب و خوش و خرم باشی و مثل همیشه با روشنی وجودت دور و بری هات رو گرم و روشن کنی..... مواظب خودت باش و خدانگهدار
یا علی

سلام
بهاره ی نازنینم نمی دونم در مقابل لطف و بزرگواری های تو من چی باید بگم...
فقط می تونم بگم ممنونتم و خیلی برام عزیزی ...
قربانت
یاعلی

شهرزاد شنبه 16 آذر 1387 ساعت 06:07 ب.ظ http://www.dariushmehrjuii.blogfa.com

سالروز تولد داریوش مهرجویی
نوشته ای برای داریوش مهرجویی
داریوش مهرجویی؛الماس سینمای ایران
مروری کوتاه بر فیلم های داریوش مهرجویی
کلیپی کوتاه از صحبت های مهرجویی درباره فروغ
مصاحبه ی داریوش مهرجویی درباره فیلم دایره مینا
عکس هایی از سنتوری
و........
در وبلاگ داریوش مهرجویی
www.dariushmehrjuii.blogfa.com
منتظرتان هستیم.

سلام
به روی چشم...
انشاا... سایه ی این بزرگوار از سینما و کشور ما کم نشه...
در پناه حق
یاعلی

سلام

واقعا چه دکلمه ی قشنگی از عمو گذاشتی کمی دلم گرفت

بالاخره آپ کردم و با روایتی از دیدار با ترانه علیدوستی منتظرتم

سلامت باَشی یا علی

سلام
...
چشم حتما سر میزنم
یاعلی

سلام
وبلاگ تو با منی
با عنوان...
ببخشید مزاحم میشم...میتونم وارد حریم خصوصیتون بشم!!!!!!؟
و وبلاگ عمو پرویز با عنوان...
عمو پرویز کاشکی بفهمی که عزیز جونی...!به روز شدند
لطف میکنید سر بزنید
یا علی...

سلام
چرا که نه داداش...
اتفاقا دیروز اومدم اما باز نشد نظر بدم امروز مزاحم میشم
یاعلی

حاشیه نشین دوشنبه 25 آذر 1387 ساعت 09:13 ق.ظ http://hashiehneshin.blogfa.com

سلام...

سلام بر شما همیشه عزیز...

بهاره دوشنبه 25 آذر 1387 ساعت 12:41 ب.ظ http://omidenaomidiha.blogfa.com

سلام به طیبه عزیزم
دیشب سریال شیخ بهایی رو نشون می داد و من فقط و فقط به خاطر بیشتر دیدن عمو خسروی تو و شنیدن صدای شیرینش و چشمای درخشانش با همه کاری که داشتم نشستم نگاه کردم و در همه لحظه هاش هم به تو فکر می کردم و می دونستم که تو هم الان یه گوشه این کشور عزیز داری به همون چیزی نگاه می کنی که من نگاه می کنم .... آبجی کوچولوی نادیده اما عزیز من ! خیلی دوستت دارم و همیشه واست دعا می کنم ... راستی اگه اشکالی نداره یه خواهش دارم و اون اینکه سلام من رو به خواهر گلت هم برسونی من تا میام نت می رسم وب های تو رو بخونم و چند تا جمله دست و پا شکسته واسه شما بنویسم و برم ُ نشده به ایشون سر بزنم اون هم قلم توانایی داره اگه شد سلام منو بهش برسون مرسی
مواظب خودت باش
یا علی

بهاره ی نازنینم سلام بر تو
قربون محبتت عزیز...
بزرگواریتو می رسونم .
برای این همه محبت بی نهایت سپاسگذارم.
در پناه خالق بی همتام...
یاعلی

طیبه جان سلام مجدد
آبجی آپ جدیدت رو نخوندم
میخونم یه خورده سرم شلوغ بود
مولا علی یارت

سلام
اشکال نداره...می فهمم ،
فقط بپا از درسات عقب نمونی داداش...
در پناه حق /یاعلی

سهند سه‌شنبه 1 بهمن 1387 ساعت 04:18 ب.ظ

آخر ی روز دق میکنم فقط به خاطر تو
دنیا رو عاشق می کنم فقط به خاطر تو
شب به بیابون می زنم فقط به خاطر تو
رو دست مجنون می زنم فقط به خاطر تو

سلام
نمی تونم از دلتنگیم بگم .داره به بینهایت می رسه.داره نفسمو می بره...
شما هاچکار می کنین؟چطور تحمل می کنین ؟؟؟

سلام بر شما
به خدا قسم می فهمم این بی نهایت دلتنگی رو...

ما؟ ما مگه تحمل می کنیم؟
من خودم اگه می تونستم تحمل کنم که دیگه نمی اومدم این جا براش از دلتنگی هام بگم...
من هی به مرز جنون میرسم ...بعدسعی می کنم خودم و دور کنم تا کارم به نا کجا نکشه...
باز دوباره بر میگردم چون دلتنگشم و نمی تونم تحمل کنم
نه باور می کنم نه تحمل میکنم...
خدا میدونه چه جوری این شیش ماه و گذروندم و بقیه اش و چه جوری می خوام بگذرونم...
...
اگه دوست داشتی براش بنویس ،عمو خسرو حتماً می خونه...مطمئن باش...
من فقط زمانی که می نوسم و به هق هق میافتم بعدش می تونم آروم بشم...
اگه بهم نخندی باید بگم من حتی جواب عمو خسرو هم می شنوم،فقط باید بخوام تا بشنوم...

نمی دونم ،من که این طوری ام....

از حضورتون واقعاْ خوشحال میشم...
از این که عاشقای عمو خسرو این خلوتگه و پیدا میکنن واقعاً ممنون خدام...

سهند پنج‌شنبه 3 بهمن 1387 ساعت 12:34 ب.ظ

سلام طیبه جان
بهت حسودیم شد . خوش به حالت که صدای عمو خسرو رو می شنوی و حسش می کنی.ببخش منو ؛ ولی اگه خیال هم باشه؛ همین که آرومت می کنه؛ خوبه.من ولی نمی تونم...
نوشتنم هم خوب نیست که براش بنویسم.اصلا این چیزا راضیم نمی کنه.از دلتنگیم کم نمی کنه...
راستش می دونی؛ وقتی فکر می کنم اگه همین الان ببینمش؛ چی بهش بگم؟...بازم نمی دونم...
باز با خودم فکر می کنم؛نکنه این دلتنگی ها و این یاد کردن های وقت و بی وقت ما پریشونش کنه.نکنه از دستمون کلافه بشه؛ با خودش بگه؛ اینجا هم دست از سرم بر نمی دارن...
حس تو چیه؟...نمی دونم...
فقط به قول سهراب و به لحن خسرو؛
...هیچ چیز؛ مرا از هجوم خالی اطراف نمی رهاند و فکر می کنم که این ترنم موزون حزن تا به ابد شنیده خواهد شد...

سلام
سهند عزیز خیال نیست،به خدا خیال نیست...

من صدای عمو خسرو رو می شنوم نه این که با همون صدای زنگ دار و خسته اش باهام حرف بزنه،نه ...
من حرفاش و می شنوم ،آروم کردناش و میبینم...راهنمایی هاش و میبینم...
خواهش میکنم حرفمو بخون،چون دیگه نمی تونم واضح تر از این بگم.

شما امتحان کردی؟همین دلتنگی ای که می فرمایید و چرا به خودش نمیگید ،مگه شما اعتقاد ندارید که عمو خسرو صدای ما رو میشنوه و می بینمون؟! خیلی ساده تو یه جای خلوت بشینید و بهش از دلتنگی تون بگید ...

البته آدم ها با هم فرق میکنن ،اما این راهیه که بنده حقیر امتحانش کردم،جواب داده...
عمو خسرو انقدر مهربونه ،انقدر مهربونه ،انقدر مهربونه که با این چیزا و دلتنگی ها کلافه نمیشه...
تا وقتی بود ،نمی دید این همه علاقه از این همه دوستدارش ،اما اون الان داره همه ی این عشق و شور و دلتنگی ها رو مبینه...
عمو خسرو ما رو خیلی دوست داره ،که اگه این طور نبود،ما هم انقدر بی تابش نبودیم...

آره تا ابد شنیده می شود،... منم منکرش نیستم فقط برای فرار از جنون ومرحمی برای بی تابی های دوریش مجبورم یه جور خودم و آروم کنم...

چه بی تابانه می خواهمت
ای دوریت
آزمون تلخ زنده به گوری
...

"احمد شاملو"

سهند شنبه 5 بهمن 1387 ساعت 01:12 ب.ظ

سلام طیبه جان
اینجا عضو نیستی؟حیفه تو نباشی...

http://www.cloob.com/club/post/show/clubid/4360/topicid/1783791

سلام
ممنونم سهند عزیز
منم با پیشنهادتون موافقم...
ببخشید ،یه سوال...؟
چرا شما خودتون وبلاگ نمی زنید؟این جوری منم راحت تر می تونم باهاتون در ارتباط باشم...
ای میل تون و هم نمی نویسد...
بلاگفا، بلاگ اسکای،پرشین بلاگ،و...یا هر جای دیگه...
یه وبلاگ داشته باشید راحت تر میشه باهاتون ارتباط داشت.
البته عذر می خوام ،جسارت نباشه...همین جوری برای راحت تر ارتباط برقرار کردن عرض کردم...
هر جور که راحت ترید.

سهند یکشنبه 6 بهمن 1387 ساعت 08:42 ق.ظ

سلام آجی
به اندازه یک وبلاگ حرف برا گفتن ندارم...اینجا هم اگه به هوای خسرو عزیز نبود نمیومدم.تازه وقتی کسی هست که حرف دل ادم رو بهتر از خودش بگه؛ دیگه چه لزومی به....
به هر حال از وجود چنین فضایی خوشحالم.برات آرزوی موفقیت می کنم و امیدوارم فعالیت ارزشمند شما ادامه داشته باشه.ایمیلم رو گذاشتم...

سلام
هر جور صلاح می دونید...
ممنونم از لطفتون و
متشکر از این که ایمیل تون وگذاشتید...
-------------------------------------------------------------------
آقا سهند شما ای دی تون (منظورم همون ای میل تونه) تو مسنجر باز نمیکنید؟
من نمی دونم یاهو چه گیری داده که چند روزه نمی تونم برای کسی چیزی بفرستم...
یه سری سوال داشتم نمی دونم چه جوری ازتون بپرسم...
چه کار کنم؟

سهند دوشنبه 14 بهمن 1387 ساعت 01:29 ب.ظ

من ندرتا از مسنجر استفاده می کنم.آره یه مدت یاهو مشکل داشت ولی فکر کنم دیگه برطرف شده...من با ایمیل راحت ترم چون منظم آنلاین نیستم...منتظر ایمیلتون هستم.

نمی دونم،امیدوارم برطرف شده باشه.
اگه درست شده بود چشم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد